چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

باران

تنت ، مثل باران ترنم دارد
مثل باران می بارد
خیسم می کند
سیرم میکند
بیا
برویم زیر باران
فقط
چون بوی تو را دارد
بیا برویم زیر باران
چون ترانه دارد
بیا
زیر باران
بدون چتر
بدون کلاه و بارانی
تا باران را در آغوش کشیم و
بویش کنیم
چشمان مان را ببندیم
دهان مان را باز کنیم
تا باران ببوسد مان
لب مان را بمکد
و
صورت مان را نوازش کند
سرمان را روی شانه های باران بگذاریم
و
ملتمسانه از او بخواهیم
با ما هم آغوشی کند
آخر فقط باران است
که برای تو و فقط تو
بارها و بارها می بارد
دانه و دانه
               ... همه گانه

۲ نظر:

amir_t1980 گفت...

درود
بسیار عالی بود
میدونی یاد چه شعری افتادم...
وه....
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه یادم آرد روز باران گردش یک روز دیرین...
چون خودمم بارون خیلی دوست دارم به این شعرت excellent میدم و صد البته شعر بسیار زیبات.
شاد باشی
بدرود

فرخ گفت...

سلام
همیشه میخونمشون
قشنک بود مثل مابقیشون
میخونم اما ترس داشتم نظر بدم
خودت میدونی چرا
باز هم بنویس
نیک باشی و شاد