سه‌شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۰

خطهای عمودی


این روزها همه در چشمانم
 تو را می خوانند
 تو را می بینند
صدای خنده هایم
دیگر دلِ آسمان را پاره نمی کند
 قلمم روی کاغذ
 افقی نمی رود

خط ها به خط ایستاده اند
کنار هم
 با فاصله
تو آن پشت جا خورده ای و مبهوت

نترس
همانگونه که بی پروا
 روی مهربانی ات خط کشیدی
 تا دیگر در آغوشت نگیرم

نترس
مادر
 برای مان پاک کن خریده است

من این خط ها را پاک می کنم
این خط هایِ عمودی
که از سقفِ آسمان تا تهِ سوراخ زمین فرو رفته است

نترس
 من اینجا هستم
این سویِ خطهای عمودی

نترس
مادر
برای مان پاک کن خریده است