سه‌شنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۸۹

من مرده ام یا تو ؟

دلم سنگینی می کند
برایت هر ســــال
 سال می گیرم
سرِ قبرِ نداشته ات
 شمعی روشن می کنم
برای گناهانِ نکرده ات
 آمرزش می طلبم

خدا  ؛  مرا ، تو را  ، بیامرزد
برای کشتن ات
کشتن ام
کشته شدگان

سال می گیرم
دهانم با حلوا حلوا شیرین نمی شود
میان این همه سرم گرم نمی شود
هنوز تنهایم
 سراغی از تو نیست

جای ات پر نمی شود
                                ... همیشه خالیست

سرِ قبرِ نداشته ات شمعی روشن می کنم
برای گناهانِ نکرده ات آمرزش می طلبم
........

بیا ، امروز را کنارم بنشین
سرم شانه هایت را کم دارد
موهایم نوازشت را

بیا و دلِ مُرده ام را ببین
زیاد گله دارد !
بیا ، تا بغض ام بشکند
  دلم گله کند
ببین
من بیشتر از تو مرده ام
بیشتر از تو نیستم
بیشتر از تو پوسیده ام
بیشتر از تو نیاز به آمرزش دارم

برایم شمعی روشن کن
اینجا تاریک و سرد است

ببین
من بیشتر از تو نبوده ام
                                ... بیشتر از تو مرده ام !