نازيدخت
من در ذوق زدگي كودكانگي تو گم شده ام بچرخانم تا مثل قاصدك روي شانه هايت بنشينم
جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵
تلفن
سکوت
تو
سکوت
رغیب
سکوت
من
باز هم سکوت
رینگ رینگ
با رینگ رینگی
سکوتم را بر زدی
با بوسه ای بر لبانم
فکر رغیب را بر سرم آجر زدی
در آغوشم کشیدی و
مهرت را در دلم چادر زدی
گفتی دیدار نزدیک است
و انگار فاصله ها را دور زدی
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)