یکشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۷

برگ و توری

.....
.....
یاسمن : هوا گرمه
من : الان پنجره رو باز می کنم
: نه باز نکن می ترسم
: چرا عزیزم
: آخه دزد میاد
: نه عزیزم نترس ؛ پنجره توری داره؛ دزدا نمی تونن بیان
: آخه من توری رو پاره کردم
: چرا
: آخه برگها می خواستن بیان تو , توری نمی ذاشت بیان , منم راه براشون درست کردم
........
............