یکشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۳

آی خیابان ! بیا

آی خیابان !  بیا
 این بار را تو در من قدم بزن !
آی خیابانِ گشاد شده
 دیگر قدم هایت دردم نمی آورد !
در من پیاده شو
  خسته شو !
 کمی آهسته تر گُم شو !
خستگی هایت دیگر دردم نمی آورد !
 پاره نشدن بکارتِ مریم عذرا
باز
مسیح نمی آورد !
آی خیابانِ گشاد شده ی گُم
 عشق را در من کمی قرمز
 آغشته تر زخم کن !
زخمت دیگر دردم نمی آورد
آی خیابانِ گشاد شده ی گم در منِ زخم خورده
 کمی گرم
 آهسته تر تنگ شو
که در لا به لای این تاریکی تودرتو ی پیچ خورده ی گرم
 ولنتاین انگار مبارک است !
آی خیابانِ گشاد شده ی گم در منِ زخمی گرم
بیا که دیگر
 تنگی ات هم دردم نمی آورد !