شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۹۰

کافه

من این کافه ها را قبول ندارم !!

بدون سیگاری که دودم کند...

بدون عرقی که سگم کند...

با چای و قهوه و نسکافه ، چطور فراموشت کنم ...!!!؟

دوشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۰

زیر گنبد کبود


قصه از کجا شروع شد؟
زیر گنبد کبود ؟
کسی بود ؟
نبود ؟
سیب؟
گندم ؟
انار.....
شاید این جهان مکثِ قصه گو باشد
 میانِ یکی بود... یکی نبود

و چه قصه ها که ساخته نشد

همه ، قصه ساز شدیم و قصه پرست