قدم زدن در خيابان
نگاه دختركاني كه
از درد آلت گشاد گشاد راه مي روند
و دلخوش به آنند که
ولنتاین مبارک است
مبارک تر از آن
پسران تا توانسته اند آلت خسته كرده اند
و پوست کنده شده اند
دختركاني كه
از سر حماقت لاي پاهايشان را هي پر مي كنند
از آلتهاي هي درون رفته
تا بگیرند عشق شاید
مبارک تر از آن
پسران تا توانسته اند آلت خسته كرده اند
و پوست کنده شده اند
دختركاني كه
از سر حماقت لاي پاهايشان را هي پر مي كنند
از آلتهاي هي درون رفته
تا بگیرند عشق شاید
و چه مزخرف اين روزها
همه جا قرمز مي شود
قرمزي پاره شدن بكارتشان
قرمزي آلت های پوست کنده ی خسته
قرمزي هدايايي به چشم روشني
درد آلت ها
قرمزي شايد
روزي روزگاري عشق
.....