اَه ه ه ه ... !
شعرم زهر مار مي شود
سيم هايِ تنبورم مدتي است
در رفته است
از دستِ انگشتهاي عصباني من
موازي نگاهِ تو نواختم
مساوي صدايِ تو كشيدم
شعرم زهر مار مي شود
مِي زده شده ام
خواب زده و تيپا خورده
توي خوابم هي تنبور را
فحش و فضيحت مي دهم
سياسي نمي نويسم
فقط رنگ سبز را دوست دارم
اَه ه ه ه ه ه ه
قاطي كرده ام
سيم هايِ تنبورم مدتي است
در رفته است
از دستِ انگشتهاي عصباني من
موازي نگاهِ تو نواختم
مساوي صدايِ تو كشيدم
شعرم زهر مار مي شود
مِي زده شده ام
خواب زده و تيپا خورده
توي خوابم هي تنبور را
فحش و فضيحت مي دهم
سياسي نمي نويسم
فقط رنگ سبز را دوست دارم
اَه ه ه ه ه ه ه
قاطي كرده ام
اي واي ي ي ي ي
آخ خ خ خ خ خ خ
از اين روزها
......آخ خ خ خ خ خ خ
از اين روزها
"هــــــا"يم ديگر
سردي لبانِ تو را گرم نمي كند
"هــــا"ي من گرم نيست
يا لبانِ تو ، زيادي سرد است ؟!
فردا لبانت يخ مي بندند
"هـــــا"ي من داغ مي شود
و لبِ ديگري را مي سوزاند
اي واي ي ي ي ي ي
آخ خ خ خ خ خ خ خ
از اين روزها
........
۱ نظر:
عالی بود یکم بیشتر! یکم بهتر!اما به نظر من خورشید هم هست به یاد سکانس فیلم شهر خدا ((خورشید واسه همه است اما ساحل واسه اونه که لیاقتش و داره))!
شاد باشی
ارسال یک نظر