جمعه، آبان ۲۵، ۱۳۸۶

کافه کنج

میز
فنجان قهوه
بستنی رنگی
سیگار روشن

قهوه را نوشیدی
بستنی را خوردم
و سیگار را کشیدیم
فقط یک میز ماند بین ما تا همیشه و
کنج یک کافه ی دنج

ثواب سجاده

من به نماز ایستاده ام سر سجاده ی نگاهت
چیز ساده ای نیست
با نفست وضو گرفتن
با صدایت اقامه و به ضریح چشمانت دخیل بستن
ببین

روزه ی چشمانم با عطر نفسهایت افطار می شود
گناه لمس دستانم با اذن صدایت حلال می شود
خمس نجابت بربادرفته ام با حجب نگاهت ثواب می شود
نذر و دعاهای شبانه ام با ذکر تو مستجاب می شود

چیز ساده ای نیست با نفست وضو گرفتن
.....