سه‌شنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۶

دیگه دیره !

خیلی وقت است که از من قهر کرده است
دیگر نمی خواهد که گازش بزنم
ببوئیش
و نگاهش بکنیم
دیگر دلپیچگی از گندیدگیش هم به سراغم نمی آید
آنقدر دراین کوچه پس کوچه ها هی و هی به دنبال صاحبش گشته ام که
امروز خسته به گوشه ای نشسته ام
و در غم گم کردن سیب سرخم
زانوی غم بغل کرده ام
و تو را با خشم نگاه میکنم

که چرا آنقدر دیر تعارفم کرده ای ؟