نازيدخت
من در ذوق زدگي كودكانگي تو گم شده ام بچرخانم تا مثل قاصدك روي شانه هايت بنشينم
سهشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۷
لنگه دمپایی
ای کاش حداقل
یک لنگه دمپایی بودی
تا
میشد با تو این سوسکهای سیاه رو له کرد
اما هزارحیف که نیستی
.....
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)