جمعه، آذر ۲۴، ۱۳۸۵

برف

پا رو همه چی میزاریم و میریم
خیلی راحت
انگار داریم رو برف راه میریم
میریم و از خودمون یه آدم برفی جا میزاریم
یکیمون میشه فروید
یکی اسپیلبرگ
یکی روبرت برسون
....یکی دیگه هم حتما
برف سفید زود لک میشه
سیب بکر زود می گند
اون ....هم خیلی زود پر میشه
نگران چی هستی؟
برف ؟
سیب ؟
یا شاید هم اون چند نقطه
نمی دونم
از چنبره زدن اشک تو چشمام می ترسم
تا این برفا آب نشدن و جای پات از بین نرفته
می خوام این قنبرک لعنتی و بندازم بیرون
بگو که خوب میشه ؟
تو که میگی سخت نیست
بگو که حتما این آدم برفی مثل اونایی نیست که زود آب میشن و
فقط ازشون یه دماغ هویجی و
دو تا چشم دکمه ای و
یه شالگردن جا میمونه
شاید هم یه کلاه