چهارشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۴

فقط بيا

قدمهايت را كمي آهسته تر بر دار
كوتاه مثل ياسمن
مثل صدايش ريز
مثل نگاهش معصوم
مثل كلامش ساده
كودكانه
...
بگذار دستانت را بگيرم
گور باباي سيب و گنديدگي اش
آدم و آفرينش
حوا و خلقت
باشه بيا بخنديم
بيا به تمام سيبهاي گاز زده و نزده بخنديم
بيا قدمهايمان را آهسته تر برداريم
تا همه برسند
به هر چي كه تو دوست داري
به ما
به سيب
به دريا
به هر جا كه نمي رسيم
بيا
....
بيا عبور كنيم از حتي چراغ قرمز و
ايست پليس
...
فقط بيا