چهارشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۳

...

آقا
دیگر مرا ننوشید
اگر قهوه ای ام
تلخ
داغ
بگذارید
همانطور بکر بمانم
قهوه ای و

 تلخ و
 داغ
بدون طعمِ تلخ ته سیگارهای تو
آقا ...
دیگر مرا ننوشید ...

سه‌شنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۹۳

...

نه به تو می آیم
نه به شعر
نه به زمین و زمان می زنم
نه به  تنبور
نه به تو فکر می کنم
نه به تو
...

یکشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۳

زنانگی

 سیگارمی کشی
تمام زنانگی ام را

سنگین 
کام می گیری
هم خوابگی هایت را

غلیظ
دود می شوی

کور نمی شوم

یکشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۹۳

آی خیابان ! بیا

آی خیابان !  بیا
 این بار را تو در من قدم بزن !
آی خیابانِ گشاد شده
 دیگر قدم هایت دردم نمی آورد !
در من پیاده شو
  خسته شو !
 کمی آهسته تر گُم شو !
خستگی هایت دیگر دردم نمی آورد !
 پاره نشدن بکارتِ مریم عذرا
باز
مسیح نمی آورد !
آی خیابانِ گشاد شده ی گُم
 عشق را در من کمی قرمز
 آغشته تر زخم کن !
زخمت دیگر دردم نمی آورد
آی خیابانِ گشاد شده ی گم در منِ زخم خورده
 کمی گرم
 آهسته تر تنگ شو
که در لا به لای این تاریکی تودرتو ی پیچ خورده ی گرم
 ولنتاین انگار مبارک است !
آی خیابانِ گشاد شده ی گم در منِ زخمی گرم
بیا که دیگر
 تنگی ات هم دردم نمی آورد !