پنجشنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۸

خوش آمدن

احساس خوشايند
شانه به شانه اش رفتم
سايه به سايه تعقيبش كردم
نمي دانم به كجا مي رفت
شايد آسمان
شايد هم زمين
فقط رفتم كه تنها نباشد
دورادور نگاهش مي كردم
لبخندي مي زد و مي گفت
بيا پشيمان نمي شوي
من (خوش آمدن ) هستم ....
خوب است گاهي به دنبال فقط خوش آمدنهايمان برويم
خوب است
يادمان نرود اين خوش آمدنها راجدي بگيريم
شوخي نيست
من فقط خوشم آمده است


بارها در خلاف جهت رودخانه شنا کردم و از آنچه تقدیر مرا به آن میخواند فرار کردم...
شنا کردن خلاف جهت این رودخانه چیزی جز خستگی و برگشتن به جای اولم برایم نداشت...
یاد گرفتم که هر چیز و هر کس در راهم بی دلیل نیست و بپذیرم و به خوش آمدنها احترام بگذارم و جدی بگیرم...
شاید میانبری به دریا در مسیر این رودخانه است

من روي عقربه هاي ساعت مي نشينم هر روز
به 12 كه مي رسد مي افتم
تازگي ها ياد گرفته امكه خودم را به ثانيه قلاب كنم
و به 6 كه ميرسم
شصت توماني ام را به 12 حواله مي دهم