پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۷

خلاص

ای کاش
سراسیمگی انگشتانم را روی
عریانی گردنت می دیدی
ای کاش می دیدی که
چگونه رد نگاهت را روی بازوانم
دنبال می کنم
تا به
لبانت برسم
روی لبانت" ها " می کنم تا
خجالتش آب شود
....
خلاص می شوم