تا حالا شده مثل خر تو گل گیر کنی ؟
نه نشده ؟
گلی که تازه باشه
گلی که بوی تعفن بده
تعفن دهان آدم
همان پدربزرگ بزرگ
که خوشبختی همه ما را به یک عشوه ی مادربزرگ و آن فاسق درازش فروخت
و ما ماندیم و یه وجب گل
این همه نوه ونتیجه و نبیره و ندیده ......
ما کجای کاریم
یه جا همین وسط مسطا گیر کردیم
وسط این گل که بوی تعفن آدم میده ؟؟
جایی که حتی سیب را از ما دزدیدند
و دیگر هیچ وقت پسمان ندادند ؟
نه نشده ؟
گلی که تازه باشه
گلی که بوی تعفن بده
تعفن دهان آدم
همان پدربزرگ بزرگ
که خوشبختی همه ما را به یک عشوه ی مادربزرگ و آن فاسق درازش فروخت
و ما ماندیم و یه وجب گل
این همه نوه ونتیجه و نبیره و ندیده ......
ما کجای کاریم
یه جا همین وسط مسطا گیر کردیم
وسط این گل که بوی تعفن آدم میده ؟؟
جایی که حتی سیب را از ما دزدیدند
و دیگر هیچ وقت پسمان ندادند ؟
۱ نظر:
میدونی چرا این شعر کامنت نداره؟ آخه شعر نیست بیانیه است. خیلی عصبانیه. کامنت منو رو شعر شربت....
خوندی؟
دوباره بخون. راستش نمی دونم من چرا فقط بلدم جوابیه بنویسم! سری به ما بزن.
ارسال یک نظر