سيبي بود
نگاهي
دروغي چند و
صداقتي
سيب را به گوشه اي نهاديم
نگاهمان را درويش كرديم
دروغهايمان را پس گرفتيم
و صداقت را پيشه
اما عشقي ماند
عاشقي و معشوقي
ماندي تا
سيب بگندد
اين عشق بماند
و معشوق بداند كه
سيب خوردني اي بس شيرين است كه
نه مي توانم گازش بزنم
نه مي تواني ببوييش
و نه مي توانيم نگاهش نكنيم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر