مرا تابلویِ اعلانات کرده اید
هر چه بخواهید می چسبانید
مرا شاعری کردید که شعرهایم را به شما بی ارزشگان می فروشم
من اگر فروختم ، شما نخرید
شما ، خریدارِ دیوانِ شعرهایم ، پشتِ ویترینِ مغازه هایِ
کوچکِ شهرِکوچکترتان نباشید
من ، همان شاعره یِ زنِ های و هوی داری ام که تو را معصومانه می ترساند
نه آن زمینیِ سر به توی ، که همه تان را این چنین مغرضانه
بازی داده است
راستی ؟!
بازی چند چند است
هیچ به خیلی !
گفتمتان بنویسید : شأن
شأنتان این بود ؟!
متری برایتان خریدم
قدتان همین بود ؟
باز هم بنشینید و مرا قضاوت کنید
بنشینید و کودکانه به سخره بگیرید
تمام مرا
شعرهایم را
روحم
احساسم
قلبم
شعرهایم را با کمی شعور و انصاف طاق می زنم
……
آقا ؛ شما نه
! خانم ؛ شما نه ! پولهایتان تقلبی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر