دوشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۹

بی عنوان

بی عنوان می نویسم
بی بهانه
غبارِ سنگینِ بی حضوریت
باران و
 هم خاطرگی هایش
----------
اشکم رنگین کمان می شود
روی گونه هایم






۷ نظر:

Masoud گفت...

Nice Poems, Nice weblog:)
Congratulation...

amir_t1980 گفت...

درود
زیبا و دلنشین بود و و صد البته بسیار تاثیر گذار....
شاد و پیروز باشی
بدرود-امیر

ستار گفت...

سلام خوبین,در دو حالت حالمو گرفتی..یکی این شعرت که با همه ی عشق وعلاقه گفتی جاش امنه...دومی متنی که برام گذاشتی...میدونی چه بلایی سرم آورده...اولش خوب وعاشقم بود...از بعدش خبر نداری که رسواش میکنم...الان تن بدوستیم داده همین...با من دوستی میکرد دلش پیش کس دیگه ای بند بود...میگی رسواش کردم باید رسوا بشه ...همه رو هم میخونه که تن بدوستی داده..
ممنون که سر زدی اما حالی برام نذاشتی نازنین...

ستار گفت...

نازنین جان سلام خوبی؟ میدونی چقدر قبولت دارم میدونی دلم میگیره میام تو وبلاگت تا آرام بشم..میدونی بخاطر وفاداریت چقدر دوستان دارم..دیگه ازت دلگیر نیستم اونوقت دوباره ازش رنجیده بودم که گفتم حالمو گرفتی.. نمیتونم فراموشش کنم..همین..کمکم کن..اصلأ بد جوری نشسته تو قلبم وبیرون برو نیست..موندم..منو ببخش....

ستار بیات گفت...

سلام, خب دیگه اذیتم نکن اگه یادت باشه چند وقت پیش گفته بودم دنبال گمشده ای میگردم..حالا بعد سالها پیداش کردم با این اوصاف..این همه عمرم سوخته میگی چیکار کنم..با اون شرایط کنار بیام؟؟؟دیگه حرفی ندارم...

ساقی دختری از اهالی فردا گفت...

بی بهونه سلام

باز جای شکرش باقی است هوای خاطراتم را داری

هوای دلم را که نداشتی !!!!

ستار گفت...

سلام نازنین عزیز,شما دیگه چرا...نمیدونم حرفمو میگیری یا نه..انسان نمیتونه یه چیزی رو سوژه قرار بده وبنویسه..واقعأ که آره ...شما هم باور اون گفته ها شدی..پس اون عاشقها چی میگن..دیگه نتونستم که خودم دارم میگم ..راجب من هم بچشم عاشق نگاه نکنید..یه خط مشی انتخاب کردم دارم پیش میرم.. بیخود نیست در عرض شش روز با احتساب خصوصی ها وپستهای پایین بالای 500 تا کامنت گذاشتند..
بدرود ...