سيب سرخي است
نه مي توانم گازش بزنم
نه مي تواني ببوييش
نه مي توانيم نگاهش نكنيم
سيب را چه کسی سر راهمان نهاد؟
آدم ؟
حوا ؟
ابليس ؟
هابيل ؟
قابيل ؟
من ؟
تو ؟
شايد هم خدا ...
ناديده مي گيريمش
به دورش حلقه اي مي زنيم و مي چرخيم
تو دستانم را گرفته اي
محكم
تو مي گويي و
من مي خندم
گهگاه به اين سيب سرخ نيم نگاهي مي كنيم
مكثي
چشمكي
دوباره مي چرخيم
سرمان گيج می رود
مي افتيم و
سيب را
فراموش می كنيم
شايد سيب بگندد
نه مي توانم گازش بزنم
نه مي تواني ببوييش
نه مي توانيم نگاهش نكنيم
سيب را چه کسی سر راهمان نهاد؟
آدم ؟
حوا ؟
ابليس ؟
هابيل ؟
قابيل ؟
من ؟
تو ؟
شايد هم خدا ...
ناديده مي گيريمش
به دورش حلقه اي مي زنيم و مي چرخيم
تو دستانم را گرفته اي
محكم
تو مي گويي و
من مي خندم
گهگاه به اين سيب سرخ نيم نگاهي مي كنيم
مكثي
چشمكي
دوباره مي چرخيم
سرمان گيج می رود
مي افتيم و
سيب را
فراموش می كنيم
شايد سيب بگندد
۱ نظر:
بسيار عالي بود . سعي كنيد حتما ادامه بدهيد ولي سعي كن آهو نشي
ادريس شيخي
ارسال یک نظر