جمعه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۴

سيب سرخ

سيب سرخي است
نه مي توانم گازش بزنم
نه مي تواني ببوييش 

نه مي توانيم نگاهش نكنيم
 سيب را چه کسی سر راهمان نهاد؟
آدم ؟
حوا ؟
ابليس ؟
هابيل ؟
قابيل ؟
من ؟
تو ؟

شايد هم خدا ...
ناديده مي گيريمش
به دورش حلقه اي مي زنيم و مي چرخيم
تو دستانم را گرفته اي 

محكم
تو مي گويي و 

من مي خندم
 گهگاه به اين سيب سرخ نيم نگاهي مي كنيم
مكثي
چشمكي
دوباره مي چرخيم

سرمان گيج می رود
 مي افتيم و
 سيب را 
فراموش می كنيم

 شايد سيب بگندد

۱ نظر:

نازيدخت گفت...

بسيار عالي بود . سعي كنيد حتما ادامه بدهيد ولي سعي كن آهو نشي
ادريس شيخي