نازيدخت
من در ذوق زدگي كودكانگي تو گم شده ام بچرخانم تا مثل قاصدك روي شانه هايت بنشينم
چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۸
مي ماند تا وراي نفسهاي باراني من
تا نسيم هواي عاشقانه
تا آخرين فوت
......
تا آخرين دانه ي انار
پچ پچ كنان از كنار همه ي
تعارف هاي تلخ مي گذرد
سهشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸
تو نمي داني حتي با تلنگر نگاهت قاصدك پرپر مي شود و همچنان .....
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)